میبندم این دو چشم پر آتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پریشانش
تا بگذرم ز وادی رسوایی
تا قلب خاموشم نکشد فریاد
رو میکنم به خلوت و تنهایی